مصائب هجوم به بیت مولا و جسارت به حضرت زهرا سلام الله علیها
مدینه بود و ستم بود و ظلم و آزارش مدینه بود و غم و غصههای بسیارش مدینه بود و بلا بود و درد بود و عزا مدینه بود و سکوت و غروبِ غمبارش مدینه بود و پر از تیرگی و کُفر و نفاق و غـربـتی که شده هر دلی گرفـتارش مـدیـنـه بــود ولـی از تـمـام مـردم آن کـسی نکـرد مـراعـات حال بیـمـارش مـدیـنه بود و چهـل تن هـجـوم آوردند به یک نفر؛ نشد اما کسی طرفـدارش مدیـنه بود و در خـانهای پُـر از هـیزم دری که سرخ شد از هُرم شعله مسمارش نمیشود به زبان هم بیاورم؛ چه کنم؟ مصیـبـتی که خـدا هم شده عـزادارش میان کوچه چگونه؟ چه شد؟ نمیگویم تو خود حدیث مفصل بخوان ز آثارش چه ضربهای!چه شتابی!عجب گل رویی که آب شد دل سنگـیِ سختِ دیـوارش |